الهی من فدای روی ماهت بشم ای جانم ورزش میری افرین به تو هم واسه روحیه ات خوبه
هم برای سلامتی ات چه کار خوبی می کنی عزیز دلم دیشب می خواستم واست بنویسم
که دیگه خوابم گرفت دیروز خونه عمه ام بودیم و دوره فامیلی بود نوبت عمه ام بود بعدش
دوستمون که بجنورد زندگی می کند گفت می خوام بیایم خونتون مامانم آبنبات بهشون
سفارش داده بود که بیارند آبنبات های بجنورد رو باید فقط از خود بجنورد خرید چون تازه
هست از همین آبنبات ها موقعی که اومدی مشهد دو بسته واسه تو هم گذاشتم من
هلی و کاکائویی و پسته ای مخصوص اش را دوست دارم راستی تو چه مدلش اش را
دوست داری دیگه خلاصه ساعت ده شب اومدند نگفتند شام میایند و ما هم شام واسشون
حاضری درست کردیم کشک بادمجون و کوکوی سبزی البته ماکارانی و دلمه رو از ظهر
داشتیم بابام هم عروسی مجردی دعوت بودند جایت خالی بود این همون دوستی هست
که از کرمان ما با هم همسایه بودیم چهل ساله که ما رفت و آمد خانوادگی داریم قبلا
مشهد زندگی می کردند 5 ساله رفتند بجنورد موقعی که می خواست برود مامانم گریه
میکرد واسش واقعا دوست واقعی هست از همه نظر 12 سال پیش که واسه پسرش اومد
خواستگاری من فکر می کرد ما قطعا جواب مثبت می دهیم ولی من قبول نکردم چون
پسرشون مثل برادر در کنار من بزرگ شد و هم بازی دوران بچگی و نوجوانی من بود هیچ
حسی نسبت بهش نداشتم ولی مثل تو شوخ طبع و شیطون بود و خیلی زبون دار همون
ویژگی که من در تو دیدم و تو دوست دارم بخاطر همین من عاشق تو شدم اون هم همین
ویژگی رو داشت ولی برای من مثل برادرم هست امروز ظهر هم خونه خواهرم هستند
واسشون قیمه و ماهی شکم پر و جوجه درست کردند و ژله تزریقی و ترامیسو و دسر میوه
جایت خیلی خالیست اینجا ای کاش تو هم بودی چقدر حسرت نبودنت و ندیدنت رو بخورم
دیگه بریدم خسته شدم بعضی شبها به خدا میگم خدایا مگه من چه گناهی به درگاهت
مرتکب شدم که اونطوری اینهمه سال واسه دوست داشتنش باید عذاب بکشم امیدوارم
امسال کمکم کند الهی الهی الهی من برم خونه خواهرم کمک اش کنم که ناراحت نشود
جایت خالیست به یادتم تو تموم زندگیمی احسان جونم دوستت دارم
:: برچسبها:
دلنوشته فراق,